نقش بودن:
نقش گریه ها رد پای توست
روزی گذر کردی به شهر قلبم و خانه دلی
که همیشه چراغش برای تو تابیده
روشنایی وجود من حضور توست
که دستانم را جلا می بخشی
و روحم را به سرزمین رویاهای
پر خاطره از نور می کشانی
کاش یک روز همگان نقش بودنت را دعا کنند…
***
چه خوب است تو می آیی و فصلی از رنگ ها آغاز می شود.
تو را می بینم که در آغوش باد رهایی، تو را قدم می زنم
به قداست نامت تعظیم می کنم.
شعر در وصف تو آغاز می شود.
حال عجیبی است، حال شاعران پاییز
حال عاشقانی که چون تو سوخته اند
و بهاری که در فصل زیبای تو سرآغاز شعرهای تمام عاشقان است.
چه خوب است تو را سرودن و ثبت در خاطرات کردن.
چه خوب است وقتی با حضورت باران می بارد و رنگ طلا می گیرد برگهایت.
چه خوب است که خیابان ها فرشی از
نقش بسته های زیبای تو می شود.
چه خوب است تو می آیی!
پاییزمن!
***
فاطمه احمدیان