کاظم دهقانیان فرد
جوان بود و بزک کرده، از آنهایی که مدل موهایش از تیفوسی به تاج خروسی تکامل یافته بود، شلوار هم که نگو و نپرس عبنهو آردبیزی که به قلیان میگوید تو سه تا سوراخ داری تا ما را دید به خاطر سابقه شاگردی و معلمی، ادب به جا آورد و حال و احوالی کرد وآنگاه به طعنه گفت: فلانی بیکار بودید انقلاب کردید و نگذاشتید ما هم در رفاه و آسایش زندگی کنیم و مدتی خوش باشیم ، گفتم :راستش انقلاب کردیم تا پدر بی نوای تو که قبل از انقلاب، نان شب هم نداشت به نان و نوایی برسد، در خانه ی آن چنانی زندگی کند و ماشین این چنینی– اشاره به سواریش– سوارشود، انقلاب کردیم که بعد از ۴۰ ، ۵۰ سال معلمی بهای سواری بنده به پای قیمت چرح های ماشین بابای تو هم نرسد، بعد پوزخندی زد و دوباره گفت:نه جدی میگویم، چرا انقلاب کردید؟ گفتم والله از بس که کاباره و کازینو رفته بودیم و هر شب انواع و اقسام شامپاین وویسکی وکنیاک زهرمار کرده بودیم و انواع و اقسام ادا واطوار رقاصه های جوان دیده بودیم، خوشی زیر دلمان زد، بلند شدیم و انقلاب کردیم و گفتیم تا شاه را بیرون کنیم و دو رکعت نماز برای آخرت نداشته مانبخوانیم .
چهره اش در هم رفت و گفت: مسخره می کنی؟ گفتم :نه به جان بابا جانت۰ مگرمنظور شما از خوشی و خوشگذرانی غیر از اینها بود، گفت: نه منظورم بیشتر رفاه بود و ارزانی، میگویند آن زمان جنس ارزان بود و فقر نبود، اختلاس نبود، آزادی بود گفتم : میگویند؟ شنیدن کی بود مانند دیدن. بله درست می فرمایید. فقر نبود اما نمیدانم چرا کمونیست ها شعار می دادند ، نان ،مسکن، آزادی۰ در و دیوار پر کرده بودند از این شعارها .حتی در خیابانها عدهای از همین چریکهای فدائی اکثریت و اقلیت هم همین شعاررا را می دادند البته بعضیهاهم واژه ی کار هم اضافه کردند: نان، کار، مسکن آزادی. فقط بچه حزب اللهی ها بودند که با همه ی نداریشان شعار والاتروارزشمند تری می دادند:اسقلال .آزادی ،جمهوری اسلامی می گویید فقر نبود پس چرا این همه روسپیخانه در بیشتر شهرهای بزرگ ایران مثل شیراز و تهران و آبادان و اهواز برپا بود، چرا این همه زن و دختر تن فروشی می کردند آیا صرفاً برای اطفای شهوت بود و یا نه بدبختی و فلاکت و نداری باعث می شد که به آن عشرت کدهها پناه ببرند۰ آنها حتی جای خواب هم نداشتند ، فقر نبود؟ اما نمیدانم چرا عده ای ازمردم در حلبی آباد شیراز و دلی آباد تهران زندگی می کردند؟ می دانی حلبی اباد یعنی چه؟ یعنی اتاقک هایی که با قوطی های پنج کیلویی روغن نباتی از خاک پر می کردند.
وبا در های ماشین های تصادفی و بشکه های قیر سقف آن ها را می پوشاندند۰ می گویی آزادی،تا منظور از آزادی چه باشد اگر منظورت بی بند و باری است که بله شما درست می فرمایید، همه سیلون و ویلون بودند و به هر فسادی که می خواستند دست می زدند اما اگر منظور آزادی سیاسی است پس این همه زندان های مخوف برای چه ساخته بودند.
ساواک چه کار می کرد لابدهرکه را میگرفتند و به ساواک میبردند ،دست نوازش بر سرش می کشیدند و میگفتند آفرین که گفتی بالای چشم شاه ابرو و آفرین بر شما که به اسب ایشان گفتید یابو. اگر آزادی بود چرا بسیاری از مبارزان مثل آیت الله سعیدی و آیتالله غفاری زیر شکنجه های ساواک شهید شدند ،شما لااقل فیلم شهید رجایی را ببینیدکه در سازمان ملل چگونه کف پاهایش که زیر شلاقهای شکنجه گران ساواک آجیده شده بود به همه ی سازمان مللی ها نشان داد، ای کاش تحقیر را می فهمیدی ای کاش حق توحش را درک میکردی .
ای کاش ازقانون کاپیتولاسیون سر در می آوردی !می دانی سال ۱۳۵۱ جلو هتل پارک شیراز یک سرهنگ ایرانی جلوی یک استوار آمریکایی دستش را تاکنار گوشش برای احترام نظامی بالا برده بودوتانه آن استوار اجازه داد دستش را پایین نیاورد این فاجعه را به چشم دیدم.تحقیر یعنی این که محمدرضا شاه در خاطراتش می گوید :مرده شور پادشاهی را ببرند که شاه نمیتواند نخست وزیرش را خودش انتخاب کند۰ تحقیر یعنی این که یک سرباز انگلیسی جلو چشم مردم تو گوش یک افسر ایرانی بزند و گلگلاب شاعر ببیند و از غصه شعری بسرایدو بیژن ترقی آهنگش را بسازد و مرحوم بنان آن را بخواند:
ای ایران ای مرز پر گهر/ ای خاکت سرچشمه ی هنر
می گویید اختلاس نبود من هم میگویم اختلاس نبود چون در آن زمان شاه روزی ۶ میلیون بشکه ی نفت صادر می کرد در حالی که جمعیت ایران ۳۰ میلیون نفر بود آنها پولهای نفت را بین خودشان و آمریکاییها و بین دوستانشان و سردمداران تقسیم میکردند دیگر نیازی به اختلاس نبود اگر هم بود هیچ کس جرات نداشت که در هیچ روزنامهای و پشت هیچ بلندگویی حرف از اختلاس بزند. به درآمدهای هژبریزدانی و نصیری و پرویز ثابتی رئیس ساواک نگاه کنید و درباره ی آنها مطالعه کنید تا بفهمید اختلاس یعنی چه؟ عزیز من فکر نکنید بنده با اختلاس وبی عدالتی موافقم ،خیر ولی بدان اختلاس وفقر وبی عدالتی موجود نتیجه ی آرای احساساتی ولجبازی امثال شماهاست ،نتیجه ی بی تدبیری آن هایی است که حتی اب خوردن هم به برجام گره زدند . برای شما متاسفم برای امثال شما متاسفم که اکنون ملعبه ی دست منافقین قدیم و جدید هستید و حاضر نیستید یک کتاب یک مقاله درباره ی بدبختی های ان موقع ملت ایران مطالعه کنید واقعاً متاسفم والسلام.