خانه / اجتماعی / شوکران؛ شعری از کاظم دهقانیان فرد
کاظم دهقانیان فرد- شاعر

شوکران؛ شعری از کاظم دهقانیان فرد

شعری از کاظم دهقانیان فرد- کازرون

شوکران

در زمانی که چنگ گرگ شب
می درید او گلوی میش صبح
در فلق می‌گریست پیر شفق
تانشیند دمی به پیش صبح

در زمانی که بادهای خزان
برگ ها سوی مرگ کوچاندند
ژاغ های سفید چشم آبی
دسته جمعی ترانه می خواندند

در زمانی که کاخ کیکاووس
شد پر از وسوسه پر از نیرنگ
رقص سودابه های خون لب رنگ
گشت آیین نامه ی فرهنگ

آمدی با براق آهن بال
از میان غروب غرب دور
چون گشودی چون تو با ل فرّ هما
سایه ات شد هزار مایه ی نور

آمدی با عصای موسایی
در دل نیل رخنه افکندی
آمدی تا که سد شوی چون کوه
راه یجوج ها بر بندی

روی دوشت سبد سبد نارنج
جام زرین به باغ آوردی
مثل شب بانی در شب تاریک
توی کوچه چراغ آوردی

آمدی با ردای خضر نبی
پیش پایت بهار رنگارنگ
سبزشد مثل بوم نقاشی
گشت شرمنده مانی از ارژنگ

آمدی با دم مسیحایی
مرده ها را ز گور شوراندی
با مناجات و اشک ابراهیم
برگ گل از شراره رو یاندی

تاکه نوشیدی جامی از سقراط
دردهای تو بیکران گردید
سینه‌ات چون حقیقت انسان
زخمی جام شوکران گردید

شوکران مثل کیمیای عشق
ذره ذره مِسَت طلایی کرد
چون طلا میل خاکیان دارد
عاقبت او دلت هوایی کرد

رفتی اما چو زورقی تنها
روی دریای دست های بلند
مردم چشم ها چوماهی ها
دور از روی تو همه مردند

کاظم دهقانیان فرد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.